شمع های سوخته

روضه های تکراری

دوشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۱۷ ب.ظ

گاهی اوقات به خاطر یه سری حرفا،یه سری نوشته ها و......میسوزم اونقدر میسوزم که دود از سر و کلم بلند میشه

میسوزم از این که تو مستند میراث آلبرتا تکه ای از فیلم که دارن شهدای گمنام رو توی دانشگاه صنعتی شریف تشیع میکنن یه سری ها سوت و کف میزنن،یکی تابوت رو هل میده و تابوت با سر..............

بسه دیگه

یارو مارکسیستٍ دین نداره اونوقت ما به حجابش گیر میدیم.جای دیگه رو باید روش کار کرد.

اونقدر غریب شدیم که بعد این قضیه ولو شده گوشه حیاط و زار زار گریه میکنه.گریه نکنه چیکار کنه.آخه اونم دلش میسوزه از این که خون هاشون لگد مال نمیشه،تُف مال میشه

حرفش اینه میگه برا چی رفتی جنگیدی که الا وضعمون اینجوریه،هان؟

عصبانیه دیگه اونوقت میاد تابوت شهید رو هل میده

شهدا برامون فقط یه نوستالژی شدن و بس

پ ن:هیچی نمیتونم بگم جز این که فقط چند نقطه بزارم................

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۱۷ ب.ظ
  • مهم نیست...

نظرات  (۵)

خدایا صاحب ما را برسان...
همین
چی میشه گفت!!
زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی!!
بعضی روضه ها خشم میاره
شهدا تازه دارن خودشون رو نشون ما می دن. شهدا یه چشمه ی زلالن که برای سیرآب کردن من و شما میان.
یادتون باشه کنار هر چشمه ی زلالی، یه مقدار لجن هم هست که کسی بهش نزدیک نمی شه.
  • دل نوشته های من
  • سلام واقعا خیلی بده وقتی به شهید گمنام و میخوان بیارن توی دانشگاه عده ی اعتراض میکنن
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی