وقتی برج های دوقلو ریخت یه عده برای اتفاقات جالبی که براشون افتاد زنده موندن.
مدیر شرکت برای اینکه بچشو برده بود مهد کودک زنده موند.
یه نفر به خاطر اینکه باید کیک میبرده سر کار زنده موند.
جالب تر از همه اینکه یه نفر یه کفش قرمز رنگ نو میخره.چون کفش نو بوده پاشو میزنه و به داروخانه میره تا چسب زخم بگیره و زنده میمونه.
حالا میفهمم که وقتی دیر به جایی میرسم یه حکمتی هست.
حالا میفهمم توی سفر اتفاقی میفته حتما حکمتی پشت قضیه بوده.
پی نوشت:حالا میفهمم شهادت حضرت زهرا(س) و بقیه ی ائمه یه حکمتی بوده.حکمتشم این بود که این دینی که ما الان داریم سالم رسید دست ما.هر چیزی یه بهایی داره.بهای این دین هم ریخته شدن خون های پاکی بود که اون هم ریخته شد.
- ۱۳ نظر
- ۲۷ فروردين ۹۰ ، ۱۱:۴۱