شمع های سوخته

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است


و ما را همین بس
 که گم شویم
در دشت پر لاله



دنبال نوشت:
یادش بخیر
.....

تو یه سری پست های این و اون و حرفای دیگرون چند دفعه شنیدم و خوندم که توی دانشگاه ها رایجه که وقتی بفهمن فلانی فرزند شهید یا برادر شهیده خیلی زود بهش میگن سهمیه ای اومده دانشگاه.یکی نیست به این بگه آخه بابات کو مادرت کو،تو میدونی سهمیه ای اومده؟اصلا به فرض هم که درست میگی حق تو رو که نخورده حقشه نوش جونش

یک سری بچه حزب اللهی ها که تو دانشگاه دارن درس میخونن به قول معروف طاقتشون تاب شده و زدن به سیم آخر که چی،من دیگه نمیرم دانشگاه و روم نمیشه و فلان و از این جور حرفا.بهش میگی چرا نمیری؟میگه نمیتونم تحمل کنم خودت که وضع دانشگاه رو مییدونی.

من بهش میگم دمت گرم که تو این دور و زمونه خودتو سالم و صاف نگه داشتی ولی داداش تو چرا روت نمیشه و میخوای میدونو خالی کنی.اونا باید روشون نشه بیان دانشگاه که ماشاالله ککشونم نمیگزه.

خلاصه بگم این همه شهید رفتن جلوی اون همه پدرسوخته که معلوم نبود حلال زادن یا.....وایسادن چرا ما واینسیم.

حالا به من بگو خجالت رو ما بکشیم یا اونا؟

یک روز به خدا گفتم بیا دنیا رو تقسیم کنیم

آسمون مال من،ابراش مال تو

دریا مال من،موجاش مال تو

خورشید مال من،ماه مال تو

خدا لبخندی زد و گفت:

تو بندگی کن همش مال تو

حتی من

دنبال نوشت:الهی و ربی من لی غیرک