شمع های سوخته

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است


خواهرم
در این باران سهمگین نگاه
چتر حجاب را محکم نگه دار



ب
ا حال نوشت:
توی مترو بودیم،یه وقت دیدیم یکی از بچه ها هم اومد توی مترو،داشتیم حرف میزدیم که یه هو دیدیم این رفیقمون رفت جلوی زنی که روبروش بود و گفت خانوم من از رنگ رژ لبتون خوشم نیومد لطفا عوضش کنید.آقا ما رو میگی مونده بودیم.شوهر اون خانوم وقتی اینو شنید شروع کرد به بد و بی راه گفتن که آی..........
این دوستمونم خیلی آروم رو کرد به شوهر اون خانوم و گفت اگه میخواست برای تو خودشو آرایش کنه تو خونه میکرد ولی وقتی اینجوری میاد بیرون برای من و امثال من میاد.
یارو هم وقتی اینو شنید هیچی نگفت،هیچی
سایت وعده دیدار