به رنگ قلم
چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۱۱ ب.ظ
یه بزرگی میگفت داشتم احوالات شیخ عباس قمی رو میخوندم به این رسیدم که شیخ میره بالا منبر و صحبت میکنه وقتی صحبت هاش تموم میشه و میاد پایین که بره یکی از اون کسایی که پا صحبتاش نشسته بود میاد و میگه که شیخ سند فلان مطلبی که گفتین کجاست؟شیخ میگه من یادم نبود و بهش جوابی ندادم
شب خوابیدم خواب پدرم رو دیدم که با حالت عصبانیت بهم گفت:چرا وقت دیگران رو میگیری.وقتی میری بالا منبر باید همه چیزو بدونی،یعنی چی
خدا نکنه که تو صفحه وبلاگامون چیزی بزاریم که اصلا به درد بخور نباشه و دردی و دوا نکنه
یا حد اقل یه ذره یه اپسیلون حال مخاطب رو عوض نکنه
این قلممون پادزهر باشه نه زهر
- چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۱۱ ب.ظ