شمع های سوخته

نمیدونم چی بگم یا چی بنویسم واقعا نمیدونم.ولی اینو میدونم که خیلی دوست دارم یه دفعه ی دیگه قسمتم بشه برم منطقه اگه بطلبن.خیلی دوست دارم برای یه مدت طولانی از شهر و خونه دور باشم.از همه کس و همه چیز دور باشم و برم منطقه.

شلمچه-دوکوهه که شبای آروم و قشنگی داره-فکه که وقتی واردش میشی یه حس وحال دیگه ای داری.

از خودم بدم اومده.توی کثافت دارم دست و پا میزنم.

چند وقت پیش داشتم با یکی صحبت میکردم ازش سوال کردم بسیجی هستی؟گفت:نه خوشم نمیاد.

گفتم چرا؟گفت وقتی آدم یه عنوانی رو یدک میکشه باید حرمتشم نگه داره.

همینجوری موندم.گفتم واقعا دمت گرم

ببین یکی بسیجی نیست و اینجوری.یکی هم مثل ما

خیلی خیلی التماس دعا

جبهه ی تهذیب

نوع سلاح: ایمان

نحوه ی فعالیت: سرکوبی نفس اماره

جبهه ی ورزشی

نوع سلاح: تمام ادوات ورزشی

نحوه ی فعالیت: آمادگی جسمانی جهت تقویت روح

جبهه‌ی‌ خانه‌داری‌ (مخصوص‌ بانوان‌)

نوع‌ سلاح‌: مهربانی‌ و درایت

نحوه‌ی‌ فعالیت‌: تربیت‌ اولاد صالح‌ و تدبیر امور منزل

جبهه‌ی‌ اقتصادی‌

نوع‌ سلاح‌: شغل‌ حلال

نحوه‌ی‌ فعالیت‌: کسب‌ درآمد حلال‌ جهت‌ تربیت‌ اولاد صالح

تذکر: داوطلب‌ گرامی‌،

ـ شما با انتخاب‌ هریک‌ از جبهه‌های‌ نبرد حق‌ علیه‌ باطل‌ موظف‌ می‌شوید تا در آن‌ راه‌ با تمام‌قوا کوشیده‌ و خود را در اعلام رتبه‌ی‌ این‌ امر قرار دهید.

ـ امضای‌ این‌ فرم‌ مسئوولیتی‌ را متوجه‌ جنابعالی‌ می‌کند که‌ باید در قبال‌ آن‌ پاسخ‌ گوی‌نفس‌ خود باشید.

ـ تمامی‌ سلاح‌های‌ مطروحه‌ در طرح،‌ امروزه‌ در جامعه‌ فراهم‌ است‌ و شما می‌توانید باتمام‌قوا با دشمن‌ بجنگید. امضای‌ فرم‌ به‌ منزله‌ی‌ ورود به‌ جبهه‌ است‌.

ـ مرخصی‌ تا اطلاع‌ ثانوی‌ داده‌ نمی‌شود.

ـ لطفاً جهت‌ اخذ تجهیزات‌ به‌ دایره‌ی‌ مربوطه‌ مراجعه‌ کرده‌ و از نفس‌ خود تجهیزات‌ لازم ‌را دریافت‌ کنید.

«جنگ‌ جنگ‌ تا رفع‌ فتنه‌ از جهان‌»

اینجانب‌ با آگاهی‌ و اختیار کامل‌ گزینه‌ی‌ خود را انتخاب‌ و فرم‌ را امضاکردم‌.

  

 امضاء مسوول‌ قرارگاه‌                                              امضای‌ داوطلب‌

مردی صبح زود برای عبادت رفت به جای همیشگیش.در راه زمین خورد و لباساش کثیف شد.سریع به خونه برگشت و لباساشو تمیز کرد و دوباره راهی شد اما دوباره همون جا زمین خورد.دوباره برگشت و لباساشو تمیز کرد و دوباره راهی شد.در راه شخصی چراغ بدست رو دید.وقتی به هم رسیدن مرد چراغ بدست گفت در راه عبادتگاه دیدمت که چند دفعه زمین خوردی.با هم به سمت عبادتگاه راهی شدن.وقتی به عبادتگاه رسیدن مرد اولی به شخص چراغ بدست گفت که با او وارد عبادتگاه بشه.با خودداری اون مرد روبه بر شد.وقتی دلیلش رو پرسید مرد گفت من شیطان هستم وقتی تو رو در راه عبادتگاه دیدم باعث زمین خوردنت شدم.زمانی که به خونه برگشتی لباساتو تمیز کردی و راهی شدی خدا گناهاتو بخشید.وقتی بار دوم هم این اتفاق برای تو افتاد خدا گناهای خانوادتو بخشید.برای بار سوم ترسیدم که بزنمت زمین و خدا گناهای دهکدتو ببخشه برای همین چراغی برات آوردم تا تو رو به سلامت برسونم.

گاهی وقتا نمیدونیم خدا چه پاداشی برای انجام دادن یک کاری برامون در نظر گرفته.کارامونو مخصوصا کارای خوبمونو عقب نندازیم یا حتی اونارو سریعتر انجام بدیم.

                                                                                هشت بهشت

ما نوحه میکنیم و عزادار نیستیم

یعنی که عاشقیم و گرفتار نیستیم

عمری اگر چه تشنه خون خواهی توییم

در انتخاب راه تو مختار نیستیم

                                                                   اصغر محاذی

 پی نوشت:امام حسین(علیه السلام) بیشتر تشنه ی لبیک بود تا آب